درس دوازدهم
«الا الذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله فاولئک مع المومنین و سوف یوت الله المومنین اجرا عظیما» (سوره نساء آیه 146)
ترجمه:
مگر آنها که توبه کنند و جبران و اصلاح نمایند، به (دامن لطف) خدا، چنگ زنند، و دین خود را برای خدا خالص کنند، آها با مومنان خواهند بود و خداوند به افراد با ایمان، پاداش عظیمی خواهد داد.
تفسیر:
اما برای اینکه روشن شود حتی این افراد فوقالعاده آلوده راه بازگشت به سوی خداو اصلاح موقعیت خویشتن دارند، اضافه میکند: «مگر آنها توبه کرده و اعمال خود را اصلاح نمایند (و گذشته را جبران کنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دین و ایمان خود را برای خدا خالص گردانند» (الا الذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله). چنین کسانی سرانجام اهل نجات خواهند شد و با مومنان قرین میگردند (فاولئک مع المومنین). و خداوند پاداش عظیمی به همه مومنان باایمان خواهد داد (و سوف یوت الله المومنین اجرا عظیما). قابل توجه اینکه در ذیل آیه میفرماید: اینها همراه مومنان خواهند بود، اشاره به اینکه مقام «مومنان ثابت قدم» از آنها برتر و بالاتر است، آنها اصلند و اینها فرع و از پرتو وجود مومنان راستین نور و صفا مییابند. موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت این است که سرنوشت منافقان را به طور مشخص بیان کرده و پایینترین مرحله دوزخ شمرده است در حالی که درباره مومنان به «اجر عظیم» که هیچگونه حد و مرزی در آن نیست و وابسته به عظمت لطف پروردگار است، اکتفا شده.
«و اذا حییم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علی کل شیء حسیبا» (سوره نساء آیه 86)
ترجمه:
هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید، یا (لااقل) به همانگونه پاسخ گویید خداوند حساب همه چیز را دارد.
تفسیر:
هرگونه محبتی را پاسخ گویید گرچه بعضی از مفسران معتقدند که پیوند و ارتباط این آیه با آیات قبل، از این نظر است که در آیات گذشته بحثهایی پیرامون جهاد بود و در این آیه دستور میدهد که اگر دشمنان از در دوستی و صلح در آیند شما نیز پاسخ مناسب دهید، ولی روشن است که این پیوند، مانع از آن نیست که یک حکم کلی و عمومی در زمینه تمام تحیتها و اظهارمحتبهایی که از طرف افراد مختلف میشود، بوده باشد.
آیه در آغاز میگوید: «هنگامی که کسی به شما تحیت میگوید پاسخ آن را به طرز بهتر بدهید و یا لااقل به طور مساوی پاسخ گویید» (و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها). «تحیت» در لغت از ماده «حیات» و به معنی دعا برای حیات دیگری کردن است خواه این دعا به صورت سلامعلیک (خداوند تو را به سلامت دارد) و یا حیاکالله (خداوند تو را زنده بدارد) و یا مانند آن باشد ولی معمولاً از این کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد به وسیله سخن با یکدیگر میکنند شامل میشود که روشنترین، مصداق آن همان موضوع سلام کردن است. ولی از پارهای از روایات، همچنین تفاسیر، استفاده میشود که اظهارمحبتهای عملی نیز در مفهوم «تحیت» داخل است، در تفسیر علی بن ابراهیم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام چنین نقل شده که: المراد بالتحیه فی الایه السلام و غیره من البر: «منظور از تحیت در آیه، سلام و هرگونه نیکی کردن است» و نیز در روایتی در کتاب مناقب چنین میخوانیم: «کنیزی یک شاخه گل خدمت امام حسن علیهالسلام هدیه کرد، اما در مقابل آن وی را آزاد ساخت، و هنگامی که از علت این کار سوال کردند، فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته آنجا که میفرماید: و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها و سپس اضافه فرمود: تحیت بهتر، همان آزاد کردن او است» و به این ترتیب آیه یک حکم کلی درباره پاسخگویی به هر نوع اظهارمحبتی اعم از لفظی و عملی میباشد.
و در پایان آیه برای اینکه مردم بدانند چگونگی «تحیتها» و «پاسخها» و برتری یا مساوات آنها، در هر حد و مرحلهای بر خداوند پوشیده و پنهان نیست میفرماید: خداوند حساب همه چیز را دارد. (ان الله کان علی کل شیء حسیبا) «سلام» تحیت بزرگ اسلامی تا آنجا که میدانیم تمام اقوام جهان هنگامی که به هم میرسند برای اظهار محبت به یکدیگر نوعی تحیت دارند که گاهی جنبه لفظی دارد و گاهی به صورت عملی است که رمز تحیت میباشد، در اسلام نیز «سلام» یکی از روشنترین تحیتها است و آیه فوق همانطور که اشاره شد گرچه معنی وسیعی دارد اما یک مصداق روشن آن سلام کردن است، بنابراین طبق این آیه همه مسلمانان موظفند که سلام را به طور عالیتر و یا لااقل مساوی جواب گویند.
از آیات قرآن نیز استفاده میشود که سلام یک نوع تحیت است. در سوره نور آیه 61 میخوانیم: فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه: «هنگامی که وارد خانهای شدید بر یکدیگر تحیت الهی بفرستید، تحیتی پربرکت و پاکیزه» در این آیه سلام به عنوان تحیت الهی که هم مبارک است و هم پاکیزه معرفی شده است و ضمناً میتوان استفاده کرد که معنی سلامعلیک در اصل سلامالله علیکم است، یعنی درود پروردگار بر تو باد، یا خداوند تو را به سلامت دارد و در امن و امان باشی به همین جهت سلام کردن یکنوع اعلام دوستی و صلح ترک مخاصمه و جنگ محسوب میشود. از پارهای از آیات قرآن نیز استفاده میشود که تحیت اهل بهشت نیز سلام است. اولئک یجزون الغرفه بما صبروا و یلقون فیها تحیه و سلاما. «اهل بهشت در برابر استقامتشان از غرفههای بهشتی بهرهمند میشوند و تحیت و سلام به آنها نثار میشود» (فرقان – 75) و در آیه 23 سوره ابراهیم و آیه 10 سوره یونس درباره بهشتیان نیز میخوانیم: تحیتهم فیها سلام: «تحیت آنها در بهشت سلام است» و نیز از آیات قرآن استفاده میشود که تحیت به معنی سلام (یا چیزی معادل آن) در اقوام پیشین بوده است چنانکه در سوره ذاریات آیه 25 در داستان ابراهیم میگوید هنگامی که فرشتگان مامور مجازات قوم لوط به صورت ناشناس بر او وارد شدند به او سلام کردند و او هم پاسخ آنها را به سلام داد: اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون. از اشعار عرب جاهلی نیز استفاده میشود که تحیت به وسیله سلام در آن ایام بوده است.
هرگاه بیطرفانه این تحیت اسلامی را که محتوی توجه به خدا و دعا برای سلامت طرف و اعلام صلح و امنیت است با تحیتهای دیگری که در میان اقوام مختلف معمول است مقایسه میکنیم ارزش آن برای ما روشنتر میگردد. در روایات اسلامی تاکید زیادی روی سلام شده تا آنجا که از پیامبر صلیالله علیه وآله نقل شده: من بدابالکلام قبل السلام فلاتجیبوه: «کسی که پیش از سلام آغاز به سخن کند پاسخ او را نگویید» و نیز از امام صادق علیهالسلام نقل شده که خداوند میفرماید: البخیل من یبخل ابالسلام: «بخیل کسی است که حتی از سلام کردن بخل ورزد». ور در حدیث دیگری از امام باقر علیهالسلام میخوانیم: ان الله عزوجل یحب افشاء السلام: «خداوند افشاء سلام را دوست دارد» منظور از افشای سلام، سلام کردن به افراد مختلف است.
در احادیث، آداب فراوانی درباره سلام وارد شده از جمله اینکه: سلام تنها مخصوص کسانی نیست که انسان با آنها آشنایی خاصی دارد، چنانکه در حدیثی داریم که از پیامبر صلیالله علیه وآله سوال شد ای العمل خیر؟: «کدام عمل بهتر است؟» فرمود: «تطعم الطعام و تقرا السلام علی من عرفت و من لم تعرف»: «اطعام طعام کن و سلام به کسانی که میشناسی و نمیشناسی بنما». و نیز در احادیث وارد شده که سواره بر پیاده و آنها که مرکب گرانقیمتتری دارند به کسانی که مرکب ارزانتر دارند، سلام کنند و گویا این دستور یک نوع مبارزه با تکبر ناشی از ثروت و موقعیتهای خاص مادی است و این درست نقطه مقابل چیزی است که امروز دیده میشود که تحیت و سلام را وظیفه افراد پایینتر میدانند و شکلی از استعمار و ستعباد و بتپرستی به آن میدهند و لذا در حالات پیامبر صلیالله علیه وآله میخوانیم که او به همه حتی به کودکان سلام میکرد. البته این سخن منافات با دستوری که در بعضی از روایات وارد شده که افراد کوچکتر از نظر سن بر بزرگتر سلام کنند ندارد، زیرا این یک نوع ادب و تواضع انسانی است و ارتباطی با مسئله اختلاف طبقاتی و تفاوت در ثروت و موقعیتهای مادی ندارد. در پارهای از روایات دستور داده شده است که به افراد رباخوار، فاسق، منحرف و مانند آنها سلام نکنید و این خود یک نوع مبارزه با فساد است، مگر اینکه سلام کردن به آنها وسیلهای باشد برای آشنایی و دعوت به ترک منکر.
ضمناً باید توجه داشت که منظور از تهیت به احسن آن است که سلام را با عبارت دیگری مانند «و رحمهالله» و مانند «و رحمهالله برکاته» تعقیب کنند. در تفسیر «درالمنثور» میخوانیم شخصی به پیامبر صلیالله علیه وآله عرض کرده «السلام علیک» پیامبر صلیالله علیه وآله فرمود: «السلام علیک و رحمهالله» دیگری عرض کرد «اسلام علیک و رحمهالله» پیامبر صلیالله علیه وآله فرمود: «اسلام علیک و رحمهالله و برکاته» نفر دیگری گفت: «اسلام علیک و رحمهالله و برکاته» پیامبر صلیالله علیه وآله فرمود: «و علیک» و هنگامی که سوال کرد که چرا جواب مرا کوتاه بیان کردید فرمود: «قرآن میگوید: تحیت را به طرز نیکوتری پاسخ گویید اما تو چیزی باقی نگذاشتی» در حقیقت پیامبر صلیالله علیه وآله در مورد نفر اول و دوم تحیت به نحو احسن گفت اما در مورد شخص سوم به مساوی زیرا جمله «علیک» مفهومش این است که تمام آنچه گفتی بر تو نیز باشد.
« ثم ردوا الی الله مولئهم الحق الا له الحکم و هو اسرع الحسبین» (سوره انعام آیه 62)
ترجمه:
سپس (تمام بندگان) به سوی خدا، که مولای حقیقی آنهاست، بازمیگردند، بدانید که حکم و داوری مخصوص اوست و او سریعترین حسابگران است.
تفسیر:
در آیه بعد اشاره به آخرین مرحله کار انسان کرده، میگوید: افراد بشر پس از طی دوران خود با این پروندههای تنظیم شده که همهچیز در آنها ثبت است، در روز رستاخیز به سوی پروردگاری که مولای حقیقی آنها است باز میگردند (ثم ردوا الی الله مولئهم الحق). و در آن دادگاه، دادرسی و حکم و قضاوت مخصوص ذات پاک خداست (الا له الحکم). و با آن همه اعمال و پروندههایی که افراد بشتر در طول تاریخ پرغوغای خود داشتهاند به سرعت به تمام حسابهای آنها رسیدگی میکند، (و هو اسرع الحاسبین). تا آنجا که در بعضی روایات وارد شده، انه سبحانه یحاسب جمیع عباده لی مقدار حلب شاه: «خداوند حساب تمام بندگان را در زمان کوتاهی به اندازه دوشیدن یک گوسفند رسیدگی میکند». همانطور که در تفسیر سوره بقره آیه 202 گفتیم، سرعت حساب بندگان به قدری است که حتی در یک لحظه همه آنها را میتواند مشخص کند، حتی ذکر زمان دوشیدن یک گوسفند و روایت بالا برای نشان دادن کوتاهی زمان است و لذا در روایت دیگری میخوانیم: ان الله تعلی یحاسب الخلاق کلهم فی مقدار لمح البصر: «خداوند حساب همه بندگان را در یک لحظه میرسد» و دلیل آن همان است که در تفسیر آیه فوق گذشت و آن اینکه اعمال آدمی در وجود او و در موجودات اطراف او اثر میگذارد، یعنی درست همانند ماشینهایی که مقدار حرکت و کارکرد خود را روی دستگاههایی با نمره نشان میدهند و به تعبیر روشنتر اگر دستگاههای دقیقی باشد، میتواند در چشم انسان تعداد نگاههای خیانتآمیزی که کرده است، بخواند و روی زبان انسان تعداد دروغها و تهمتها و زخمزبانها و سخنان نادرست را مطالعه کند، خلاصه هریک از اعضا بدن انسان علاوه بر روح او دستگاه حساب و شمارشی در درون خود دارد و با یک لحظه بررسی حساب آن روشن میگردد. و اگر در پارهای از روایات میخوانیم که افراد پرمسئولیت و پرثروت حسابشان در آن روز طولانی میشود، در حقیقت نه به خاطر آن است که معطل رسیدگی به اصل حساب شوند بلکه آنها باید در برابر سوالاتی که نسبت به اعمال آنها میشود، جوابگویی کنند، یعنی سنگینی بار مسئولیت و لزوم جوابگویی و اتمام حجت زمان دادگاه آنها را طولانی میکند.
«لیجزی الله کل نفس ما کسبت ان الله سریع الحساب» (سوره ابراهیم آیه 51)
ترجمه:
تا خداوند هرکس را هرآنچه انجام داده، جزا دهد به یقین خداوند سریعالحساب است.
تفسیر:
اینها برای آن است که خداوند میخواهد هرکس را مطابق آنچه انجام داده است جزا دهد (لیجزی الله کل نفس ما کسبت). جالب اینکه نمیگوید «جزای» اعمالشان را به آنها میدهد. بلکه میگوید: آنچه انجام دادهاند را به عنوان جزا به آنها خواهند داد و به تعبیر دیگر جزای آنها اعمال مجسم خودشان است و این آیه با این تعبیر خاص دلیل دیگری بر مسئله تجسم اعمال است و در پایان میفرماید: «خداوند سریع الحساب است» (ان الله سریعالحساب). کاملاً روشن است هنگامی که اعمال انسان از میان نرود و با تغییر چهره به سراغ آدمی بیاید دیگر حسابی از آن سریعتر نخواهد بود و در واقع حسابش همراه خودش است. در بعضی از روایات میخوانیم ان الله تعالی یحاسب الخلاق کلهم فی مقدار لمح البصر: «خداوند به اندازه یک چشم برهم زدن حساب همه خلایق را میرسد» اصولاً محاسبه پروردگار نیاز به زمان ندارد و آنچه در روایت فوق آمده، در حقیقت برای اشاره به کوتاهترین زمان است (برای توضیح بیشتر به جلد دوم تفسیر نمونه صفحه 40 مراجعه فرمایید).
گام چهارم
«فاما الذین ءامنوا و اعتصموا به فسیدخلقهم فی رحمه منه و فضل و یهدیهم الیه صراط مستقیما» (سوره نساء آیه 175)
ترجمه:
اما آنها که به خدا ایمان آوردند و به آن (کتاب آسمانی) چنگ زدند، به زودی همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت و در راه راستی به سوی خودش هدایت میکند.
تفسیر:
اما آنها که به خدا ایمان آوردند و به آن (کتاب آسمانی) چنگ زدند، به زودی همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت و در راه راستی به سوی خودش هدایت میکند.