درس یازدهم
«و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموت و الارض اعدت للمتقین» (سوره آل عمران آیه 133)
ترجمه:
و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن، آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است.
تفسیر:
مسابقه در مسیر سعادت وسارعوا الی مغفره من ربکم «ساروعوا» از «مسارعت» به معنی کوشش و تلاش دو یا چند نفر برای پیشی گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف است، و در کارهای نیک، قابل ستایش و در کارهای بد، نکوهیده است. به دنبال آیات گذشته که بدکاران را تهدید به مجازات آتش ونیکوکاران را تشویق به رحمت الهی میکرد، در این آیه کوشش و تلاش نیکوکاران را تشبیه به – یک مسابقه معنوی کرده که هدف نهایی آن آمرزش الهی و نعمتهای جاویدان بهشت است و میفرماید: برای رسیدن به این هدف بر یکدیگر سبقت بگیرند. در حقیقت قرآن در اینجا از یک نکته روانی استفاده کرده که انسان برای انجام دادن یک کار اگر تنها باشد معمولاً کار را بدون سرعت و به طور عادی انجام میدهد، ولی اگر جنبه مسابقه به خود بگیرد، آنهم مسابقهای که جایزه باارزشی برای آن تعیین شده، تمام نیرو و انرژی خود را به کار میگیرد و با سرعت هرچه بیشتر به سوی هدف پیش میتازد. و اگر میبینیم هدف این مسابقه در درجه اول مغفرت قرار داده شده برای این است که رسیدن به هر مقام معنوی بدون آمرزش و شستشوی از گناه ممکن نیست، نخست باید خود را از گناه شست و سپس به مقام قرب پررودگار گام نهاد- وجنه عرضها السموات و الارض: دومین هدف این مسابقه معنوی بهشت قرار داده شده، بهشتی که وسعت آن، پهنه آسمانها و زمین است (باید توجه داشت که مراد از «عرض» در این آیه اصطلاح هندسی آن که در مقابل «طول» است، نیست، بلکه به معنی لغوی که وسعت است میباشد.)
و به این ترتیب قرآن با صراحت میگوید وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمین میباشد. در آیه 21 سوره حدید همین تعبیر با تفاوت مختصری دیده میشود «سابقوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها کعرض السماء و العرض». در این آیه به جای «مسارعت» صریحاً کلمه «مسابقه» ذکر شده و «سماء» به صورت مفرد با الف و لام جنس آمده که در اینجا معنی عموم میدهد و از «کاف تشبیه» استفاده شده است، به این معنی که در آیه موردبحث صریحاً میگوید «وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمین است» ولی در آیه سوره حدید میگوید: وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمین میباشد، و هردو تعبیر یک معنی را میرساند. در پایان آیه تصریح میکند که این بهشت، با آن عظمت، برای پرهیزگاران آماده شده است (اعدت للمتقین) اکنون این سوال پیش میآید که: اولاً، آیا بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده و وجود خارجی دارند یا بعداً در پرتو اعمال مردم ایجاد میشود؟ ثانیاً، اگر آنها آفریده شدهاند جای آنها کجاست، (با توجه به اینکه قرآن میگوید وسعت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است).
آیا بهشت و دوزخ الان موجودند؟ اکثر دانشمندان اسلامی معتقدند که این دو هم اکنون وجود خارجی دارند و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تایید میکند، به عنوان نمونه:
1- در آیه موردبحث و در آیات فراوان دیگری تعبیر به «اعدت» (مهیا شده) یا تعبیرات دیگری از همین ماده، گاهی در مورد بهشت و گاهی درباره دوزخ، آمده است. از این آیات استفاده میشود که بهشت و دوزخ هم اکنون آماده شدهاند اگرچه بر اثر اعمال نیک و بد انسانها توسعه مییابند (دقت کنید).
2- در آیات مربوط به معراج در سوره «والنجم» میخوانیم: «و لقد رآه نزله اخری عند سدره المنتهی عندها جنه الم کوی»: «بار دیگر پیامبر جبرییل را نزد «سدره المنتهی» در آنجا که بهشت جاویدان قرار داشت مشاهده کرد» (نجم: 13 و 14 و 15)- این تعبیر گواه دیگری بر وجود فعلی بهشت است.
3- در سوره «تکاثر» آیه 5 و 6 و 7 میفرماید «کلالو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم ثم لترونها عین الیقین»: اگر علم الیقین داشتید دوزخ را مشاهده میکردید، سپس به عین الیقین آن را میدیدید. در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانههای روشنی بر این مسئله دیده میشود.
بهشت و دوزخ در کجا هستند؟ به دنبال بحث فوق این بحث پیش میآید که اگر این دو هم اکنون موجودند در کجا هستند؟ پاسخ این سوال را از دو راه میتوان داد: نخست اینکه: بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهانند، ما این آسمان و زمین و کرات مختلف را با چشم خود میبینیم اما عوالمی که در درون این جهان قرار دارند نمیبینیم و اگر دید و درک دیگری داشتیم هم اکنون میتوانستیم آنها را ببینیم، در این عالم موجودات بسیاری هستند که امواج آنها با چشم ما قابل درک نیستند، آیه «کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم» که در بالا اشاره شد نیز گواه این حقیقت است. از پارهای از احادث نیز استفاده میشود که بعضی از مردان خدا درک و دیدی در این جهان داشتند که، بهشت و دوزخ را نیز با چشم حقیقت بین خود میدیدند. برا این موضوع میتوان مثالی ذکر کرد: فرض کنید فرستنده نیرومندی در یک نقطه زمین وجود داشته باشد که به کمک ماهوارههای فضایی امواج آن بر سراسر زمین پخش شود و به وسیله آن نغمه دلانگیز تلاوت قرآن با صدای فوقالعاده دلنشین و روحپرور در همه جا پخش گردد و در نقطه دیگری از زمین فرستنده دیگری با همان قدرت وجود داشته باشد که صدای فوقالعاده گوشخراش و ناراحتکننده روی امواج دیگری در همه جا پراکنده شود. هنگامی که ما در یک مجلس عادی نشستهایم صدای گفتگوی اطرافیان خود را میشنویم اما از آن دو دسته امواج «روحپرور» و «آزاردهنده» که در درون محیط ما است و همه جا را پر کرده است هیچ خبری نداریم، ولی اگر دستگاه گیرندهای میداشتیم که موج آن با یکی از این دو فرستنده تطبیق میکرد، فوراً در برابر ما آشکار میشدند اما دستگاه شنوایی ما در حال عادی از درک آنها عاجز است.
این مثال گرچه از جهاتی رسا نیست ولی برای مجسم ساختن چگونگی وجود بهشت و دوزخ در باطن این جهان موثر به نظر میرسد. دیگر اینکه: عالم آخرت و بهشت و دوزخ، محیط بر این عالم است و به اصطلاح این حهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته، درست همانند عالم جنین که در درون عالم دنیا است، زیرا میدانیم عالم جنین برای خود عالم مستقلی است، اما جدای از این عالمی که در آن هستیم نیست، بلکه در درون آن واقع شده است، عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت عمین حال را دارد، یعنی در درون آن قرار گرفته است و اگر میبینیم قرآن میگوید وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمانها و زمین است به خاطر آن است که انسان چیزی وسیعتر از آسمان و زمین نمیشناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود، لذا قرآن برای اینکه وسعت و عظمت بهشت را ترسیم کند آن را به پهنه آسمانها و زمین تشبیه کرده است و چارهای غیر از این نبوده، همانطور که اگر کودکی که در شکم مادر قرار دارد عقل میداشت و میخواستیم با او سخن بگوییم باید با منطقی صحبت کنیم که برای او در آن محیط قابل درک باشد.
از آنچه گفتیم پاسخ این سوال نیز روشن شد که اگر وسعت بهشت به اندازه زمین و آسمانها است پس دوزخ کجا است؟ زیرا طبق پاسخ اول دوزخ نیز در درون همین جهان قرار گرفته ووجود آن در درون این جهان منافاتی با وجود بهشت در درون آن ندارد (همانطور که در مثال امواج فرستنده صوتی ذکر شد) و اما طبق پاسخ دوم که بهشت و دوزخ محیط بر این جهان باشند جواب بازهم روشنتر است زیرا دوزخ میتواند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن، و از آنهم وسیعتر.
*****
«اولی یسرعون فی الخیرت و هم لها سبقون» (سوره مومنون آیه 61)
ترجمه:
(آری) چنین کسانی در خیرات سرعت میکنند و از دیگران پیشی میگیرند (و مشمول عنایات ما هستند).
تفسیر:
بعد از شرح این صفات چهارگانه میفرماید: «چنین کسانی هستند که در خیرات سرعت میکنند و از دیگران پیشی میگیرند» (اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون). در واقع خیرات و نیکیها و سعادت واقعی آن نیست که غرق شدگان در ناز و نعمت و غافلان مغرور به دنیا میپندارند، خیر و سعادت و برکت برای گروه مومنانی است که دارای ویژگیهای اعتقادی و اخلاقی فوق هستند و به دنبال آن در انجام اعمال صالح پیشقدمند. آیات فوق ترسیم جالب و تنظیم کاملاً منطقی برای بیان صفات این گروه از مومنان پیشگام است، نخست از ترس آمیخته با احترام و تعظیم که انگیزه ایمان به پروردگار و نفی هرگونه شرکت است شروع کرده و به ایمان به معاد و دادگاه عدل خدا که موجب احساس مسئولیت و انگیزه هر کار نیک است منتهی میگردد و مجموعاً چهار ویژگی و یک نتیجه را بیان میکند (دقت کنید). ضمناً تعبیر به «یسارعون» که از باب «مفاعله» و به معنی سرعت برای پیشی گرفتن از یکدیگر است، تعبیر جالبی است که وضع حال مومنان را در یک مسابقه که به سوی مقصدی بزرگ و پرارزش انجام میشود، مشخص میکند و نشان میدهد آنها چگونه در برنامه اعمال صالح با یکدیگر رقابت سازنده و مسابقه بیوقفه دارند.
*****
«و الولدت یرضعن اولدهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه و علی المولود له رزقهن کسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها لا تضار ولده بولدها و لا مولود له بولده و علی الوارث مثل ذلک فان ارادا فصلالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما و ان اردتم ان تسترضعوا ولدکم فلا جناح علیکم اذا سلتم ماءاتیتم بالمعروف و اتقوالله و اعلموا ان الله بما تعملون بصیر» (سوره بقره آیه 223)
ترجمه:
مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر میدهند. (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند و بر آن کس که فرزند برای او متولد شده [= پدر]، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد، حتی اگر طلاق گرفته باشد) هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست نه مادر (نه مادر به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد و نه پدر و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد [= هزینه مادر را در دوران شیرخوارگی تامین نماید] و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهی بر آنها نیست و اگر (با عدم توانایی یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهای برای فرزندان خود بگیرید، گناهی برشما نیست، به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست.
تفسیر:
«والده» در لغت عرب به مادر گفته میشود ولی «ام» معنی وسیعتری دارد. گاهی به مادر و یا مادر مادر و گاهی به ریشه و اساس هرچیزی اطلاق میشود. قرآن در این آیه دستورات مختلفی درباره مسئله شیر دادن نوزادان و حقوق گوناگونی که مادر و فرزند و پدر در این زمینه دارند، اشاره میکند و رویهمرفته هفت دستور مختلف در آن استفاده میشود: هفت دستور درباره شیردادن نوزادان:
1. حق شیر دادن در دو سال شیرخوارگی مخصوص مادر است، و او است که میتواند در اینمدت فرزند خود را شیر دهد واز او نگاهداری کند و با اینکه «ولایت» بر اطفال صغیر به عهده پدر گذارده شده اما از آنجا که تغذیه جسم و جان نوزاد در این مدت، با شیر و عواطف مادر پیوند ناگسستنی دارد، حق نگاهداری و سرپرستی را برعهده او گذارده است و از طرفی عواطف مادری نیز باید رعایت شود زیرا که مادر نمیتواند آغوش خود را در چنین لحظات حساسی از کودکش خالی ببیند و در برابر وضع او بیتفاوت بماند. بنابراین اختصاص حق «حضانت» و نگاهداری و شیردادن به او یک نوع حق دوجانبه است که هم برای رعایت حال فرزند و هم رعایت حال مادر میباشد (و الوالدت یرضعن اولادهم حولین کاملین).
2- مدت شیر دادن طفل، لازم نیست حتماً دو سال باشد، دو سال برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را به طور کامل انجام دهد، (لمن اراد ان یتم الرضاعه) ولی مادران حق دارند با توجه به وضع نوزاد و رعایت سلامت او، این مدت را تقلیل دهند. در روایاتی که از اهل بیت به ما رسیده دوران کامل شیرخوارگی دو سال و دوران غیرکامل آن 21 ماه معرفی شده است و بعید نیست که این معنی از ضمیمه کردن آیه فوق با آیه 15 سوره احقاف نیز استفاده شود، زیرا در آن آیه میخوانیم: و حمله و فصاله ثلثون شهرا: «بارداری و از شیرگرفتنش 30 ماه است» و میدانیم که معمولاً دوران بارداری نه ماه میباشد بنابراین بقیه که 21 ماه است مدت معمولی شیردادن خواهد بود و از آنجا که در آیه سوره احقاف نیز مسئله به صورت الزام و وجوب نیامده، مادران حق دارند با درنظر گرفتن سلامت نوزاد، مدت شیرخوارگی را از مدت 21 ماه نیز کمتر کنند.
3- هزینه زندگی مادر از نظر غذا و لباس حتی در صورتی که طلاق بگیرد در دوران شیر دادن، برعهده پدر نوزاد است، تا مادر با خاطری آسوده بتواند فرزند را شیر دهد (و علی المولود له رزقهن و کسوتهن) در اینجا تعبیر «المولود له» (یعنی کسی که فرزند برای او تولد یافته) به جای تعبیر به «الاب» (پدر) جلب توجه میکند و گویا برای این است که عواطف پدر را، در راه انجام وظیفه مزبور، هرچه بیشتر تحریک کند، یعنی اگر هزینه کودک و مادر او در این موقع برعهده مرد گذارده شده، به خاطر ای است که فرزند او است و میوه دل او، نه یک فرد بیگانه. قید «معروف» خاطرنشان میسازد که لباس و غذای مادر باید در حدود متعارف و شایسته حال او باشد نه سختگیری در این زمینه صحیح است و نه اسراف. سپس توضیح بیشتری – برای رفع هرگونه ابهام- در این زمینه بیان فرموده که هر پدری به اندازه توانایی خود وظیفه دارد، زیرا خداوند هیچ وظیفهای برای هیچ کس بیش از حد توانایی او قرار نمیدهد. (لا تکلف نفس الا وسعها)
4- هیچ یک از پدر و مادر نباید سرنوشت کودک خود را مالالمصالحه اختلافات خویش قرار دهند و بدین وسیله ضربههای جبرانناپذیری به روح و روان نوزاد وارد سازند. (لا تضار والده بولدها و لا مولود له بولده) مردان باید مواظب باشند حق «حضانت» و نگهداری مادران را، با گرفتن کودکان در دوران شیرخوارگی از آنها پایمال نکنند و مادران هم که این حق به آنها داده شده نباید از آن سوء استفاده کنند و به بهانههای مختلف و موهوم از شیردادن خودداری کرده و یا مرد را از دیدن فرزندش محروم سازند. در معنی این جمله تفاسیر دیگری شده است ولی آنچه ذکر شده، با جملههای قبل تناسب بیشتری دارد.
5- بعداز مرگ پدر، باید ورثه عهدهدار این وظیفه باشند و احتیاجات مادر را در دورانی که به کودک شیر میدهد تامین کنند (وعلی الوارث مثل ذلک).
6- اختیار از شیر بازداشتن کودک به پدر و مادر واگذار شده است، گرچه در جملههای سابق میزانی برای شیر دادن کودک تعیین گردیده، ولی پدر و مادر باتوجه به وضع جسمی کودک و صلاحدید وتوافق یکدیگر میتوانند طفل را در هر موقع مناسب، از شیر بازدارند. «فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما» یعنی اگر پدر و مادر بخواهند با همفکری و توافق، طفل را از شیر بازگیرند مانعی ندارد. گرچه مادر مجبور نیست نوزاد را شیر دهد و بنا بر این هر وقت که بخواهد میتواند از آن خودداری کند، ولی چه بهتر که در راه رشد کودک خود، از بعضی خواستههای خود بگذرد و همفکری و توافق با همسر را در این زمینه از دست ندهد، به طوری که «تراضی» و «تشاور» که آیه میگوید، و به معنی یکدیگر را راضی نگاهداشتن و با هم مشورت نمودن است، جامه عمل به خود بپوشد.
هرگز نمیتوان از حق شیردادن و حضانت مادر جلوگیری کرد، مگر اینکه مادر، خود امتناع ورزد و یا راستی مانعی برای او پیش آید، در این صورت میفرماید: «لا جناح علیکم ان تسترضعوا اولادکم اذا سلمتم ما اتیتم بالمعروف»: «میتوانید نگاهداری و شیردادن کودک را به دایه مناسبی واگذار کنید و یا تنها قسمتی از شیر دادن را به عهده او بگذارید تا کمک برای مادر باشد» معنی جمله جمله (اذا سلمتم ما اتیتم بالمعروف) این است که: انتخاب زن دیگر به جای مادر برای شیر دادن کودک پس از تراضی طرفین و مشورت، بیمانع است، مشروط بر اینکه این امر سبب نشود که حقوق مادر نسبت به گذشته و آنچه شیر داده است، پایمال گردد، بلکه باید حق او نسبت به مدتی که او شیر داده است، طبق عرف و عادت پرداخته شود. و اتقوا الله و اعلموا ان الله بما تعملون بصیر از آنجا که برخوردها و کشمکشهای میان زن و مرد، گاهی روح انتقامجویی را در آنها زنده میکند وسرنوشت آنها یا کودکان بیچاره به خطر میافتد، ممکن است هریک به فکر کشیدن نقشه درباره دیگری باشند، در پایان این احکام میفرماید: از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و بدانید خداوند به تمام اعمال شما بینا است.
*****
«هو الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها و هو معکم این ما کنتم والله بما تعملون بصیر» (سوره حدید آیه 4)
ترجمه:
او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید، سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت)، آنچه را در زمین فرو میرود میداند و آنچه را از آن خارج میشود و آنچه از آسمان نازل میگردد و آنچه به آسمان بالا میرود و هرجا باشید او با شماست و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید بیناست.
تفسیر:
او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید، سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت)، آنچه را در زمین فرو میرود میداند و آنچه را از آن خارج میشود و آنچه از آسمان نازل میگردد و آنچه به آسمان بالا میرود و هرجا باشید او با شماست و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید بیناست.
*****
«لا تدرکه الابصر و هو یدرک الابصر و هو اللطیف الخبیر» (سوره انعام آیه 103)
ترجمه:
چشمها او را نمیبینند، ولی او هم چشمها را میبیند و او بخشنده (انواع نعمتها و با خبر از دقایق موجودات) و آگاه (از همه چیز) است.
تفسیر:
در آخرین آیه موردبحث برای اثبات حاکمیت و نگاهبانی او نسبت به همه چیز و همچنین برای اثبات تفاوت او با همه موجودات میگوید: «چشمها او را نمیبینند، اما او همه چشمها را ادراک میکند و اوبخشنده انواع نعمتها و باخبر از تمام ریزهکاریها و آگاه از همهچیز است» مصالح بندگان را میداند و از نیازهای آنها باخبر است و به مقتضای لطفش با آنها رفتار میکند (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر). در حقیقت کسی که میخواهد حافظ و مربی و پناهگاه همه چیز باشد باید این صفات را دارا باشد. به علاوه این جمله دلیل بر آن است که او با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زیرا پارهای از آنها هم میبینند و هم دیده میشوند مانند انسانها، پارهای نه میبینند و نه دیده میشوند، مانند صفات درونی ما، بعضی دیگر دیده میشوند اما کسی را نمیبینند مانند جمادات، تنها کسی که دیده نمیشود اما همه چیز و همه کس را میبیند ذات پاک او است.
*****
«و ان علیکم لحفظین» (سوره انفطار آیه 10)
ترجمه:
و بی شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده...
تفسیر:
سپس برای از میان بردن عوامل غرور و غفلت و تقویت ایمان به معاد میافزاید: «بدون شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده است» (و ان علیکم الحافظین).
استقامت و بر و شکیبایی نیز ریشه همه اعمال صالح است، زیرا میدانی تمام اعمال نیک را میتوان در سه عنوان صبر بر اطاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت خلاصه کرد. بنابراین «محسنین» کسانی هستند که از نظر اعتقادی در خوط توحید، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.
بدیهی است این گونه افراد نه ترسی از حوادث یآینده دارند و نه غمی از گذشته، نظیر همین مطلب در آیه 30 سوره فصلت (با توضیح بیشتری) آمده است. آنجا که میگوید: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا نتزل علیهم الملاکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون. این آیه دو چیز اضافه دارد یکی اینکه بشارت عدم خوف و حزن از سوی فرشتگان به آنها داده میشود، در حالی که در آیه مورد بحث این مطلبو مسکوت گذرده شده، دیگر اینکه علاوه بر نفی ترس و غم بشارت به بهشت موعود نیز در آیه سوره فصلت آمده در حالی که در محل کلام در آیه بعد به آن اشاره میشود. به هرحال این دو آیه یک مطلب را تعقیب میکند، یکی فشردهتر و دیگری مشروحتر. در تفسیر علیبن ابراهیم میخوانیم که در تفسیر جمله ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فرمود: استقاموا علی و لایه علی امیرالمومنین (ع) منظور استقامت بر ولایت امیرمومنان علی علیهالسلام است. این به خاطر آن است که ادامه خط امیر مومنان علیهالسلام در جهت علم و عمل و عدالت و تقوی مخصوصاً در عصرهای تاریک و ظلمانی کار مشکلی است که بدون استقامت امکانپذیر نیست، بنابراین یکی از مصداقهای روشن آیه موردبحث محسوب میشود، نه اینکه مفهوم آن منحصر به همین معنی باشد و استقامت در جهاد و اطاعت پروردگار و مبارزه با هوای نفس و شیطان را شامل نشود. در ذیل آیه 30 سوره فصلت شرح مبسوطی پیرامون مسئله «استقامت» دادهایم.
«اولئک اصحب الجنه خلدین فیها جزاء بما کانوا یعلمون» (سوره احقاف آیه 14)
ترجمه:
آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن میمانند، این پاداش اعمالی است که انجام میدادند.
تفسیر:
و در آخرین آیه موردبحث مهمترین بشارت را به موحدان نیکوکار میدهد و میفرماید: «آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن میمانند» (اولئک اصحاب الجنه خالدین فیها). «این به پاداش اعمالی است که انجام میدادند» (جزاء بما کانوا یعملون). ظاهر آیه چنانکه بعضی استفاده کردهاند مفهوم حصر را میرساند، یعنی بهشتیان تنها کسانی هستند که در خط توحید و استقامت گام برمیدارند، طبیعی است افراد دیگر که آلوده به گناهانی شدهاند گرچه سرانجام به خاطر ایمانشان بهشتی میشوند، ولی در آغاز «اصحاب جنت» نیستند. تعبیر به «اصحاب» (یاران) اشاره به همنشینی دائم آنها با نعمتهای بهشتی است و تعبیر جزاء بما کانوا یعملون از یک سو دلیل بر این است که «بهشت» را به بها میدهند و به بهانه نمیدهند و از سوی دیگر اشاره به اصل آزادی اراده و اختیار انسان است.